آموزش تولید محتوا

آیا شما هم دچار «سندرم ایمپاستر » در ساخت محتوا هستید ؟

خب بگذارید حدس بزنم که شما به سندرم ایمپاستر در ساخت محتوا مبتلا هستید یا نه !

هر موفقیتی که در زمینه نویسندگی و ساخت محتوا به دست آورده‌اید را هیچ و بیهوده می‌دانید و زمانی که دیگران از کارهای شما تعریف می‌کنند، دقیقاً نمی‌دانید از چه موضوعی با شما صحبت می‌کنند حتی تشخیص نمی‌دهید که شما را دست انداخته‌اند یا حقیقت را میگویند.

هیچ وقت احساس توسعه نکرده‌اید و خودتان را به عنوان یک نویسنده واقعی نمی‌دانید و تصور می‌کنید که دیگران شما را در نقش یک دغل‌باز که خودش را نویسنده جا زده است، می‌بینند با یک عینک درشت به چشم، سیبیل ساختگی و بینی مصنوعی!

از این می‌ترسید که روزی همه بدانند متقلب هستید!

صبح که بیداری می‌شوید به نوشته‌های نویسنده ها و ساخت کننده های محتوای مشهوری که هر روز کتابشان را میخوانید یا حتی پیجها شان در سوشال مدیا را دنبال میکنید، فکر می‌کنید و به خودتان می‌گوید که واقعاً چرا می‌بایست من هنوز چرندیات خودم را بنویسم!

 چرا نمی‌توانم از شر این حس پوچ و ناامیدی که پس از نوشتن محتوا و منتشر کردن آن دارم، خلاص شوم. در حالی که دیگران به سادگی می‌نویسند و منتشر می‌کنند و مخاطبان زیادی هم دارند که محتوای آنها را می خواند و دنبال میکند ……..قطعاً آنها  خیلی از من بهتر هستند ….من برای نویسنده و فوق ستاره شدن در ساخت محتوا اصلا صلاحیت ندارم.

 

همه نویسندگانی که امروز آن‌ها را تحسین می‌کنید و خودتان را سرزنش می‌کنید، احساسی مشابه شما داشتند

 

نویسندگان مشهوری مانند ست گودین (Seth Godin)، تینا فی (Tina Fey) و نیل گیمن (Neil Gaiman) هم بارها در نوشته هایشان اعلام کرده اند که احساسی مانند این حس ناامیدی و بد بودن را بارها امتحان کرده اند ،اما توانسته‌اند به نوعی با آن کنار بیایند.

البته این حس حتی فقط برای نویسندگان و ساخت کنندگان محتوا نیست و بلکه اکثر افراد در هر تخصص و رشته ای در برهه هایی از تایم دچار این حس می شوند .

 

ایمپاستر imposter در لغت به معنای دغل کاری و فریب دادن دیگران است . سندرم ایمپاستر imposter-syndrome هم به این معنی است که کسی گرفتار این توهم در خودش می‌شود که هر موفقیتی که به دست می آورد حقش نیست و واقعیت ندارد و دیگران فریب پیروزی او را می‌خورند.

 

من به سندرم ایمپاستر در ساخت محتوا مبتلا هستم!

صدایی درون مغزم هست که می‌گوید، من هیچی نیستم

بسیاری از ما پس از سالها امتحان فریلنسری ساخت محتوا و نوشتن هزاران هزار کلمه حتی جرئت این را نداریم به خودمان عنوان شغلی «نویسنده» را نسبت دهیم. همه این مشکلات از صدایی که درون مغز ما همیشه هست، آب می‌خورد. صدایی که دائم در مغز ما حتی با وجود پیروزی‌هایی که به دست آورده‌ایم با گفتن عبارت «من نویسنده هستم»، مخالفت می‌کند. و به ما می‌گوید قبل از اینکه همه اینترنت به تو نیشخند بزنند مناسب است خودت نوشتن را کنار بگذاری. در واقع می‌گوید که تو هیچ وقت نمی‌توانی یک نویسنده موفق شوی.

این صدا، دائم به ما میگوید:

  • فکر می‌کنی کی هستی؟
  • چرا فک می‌کنی برای کسی مهم هستی که بمونی یا نمونی؟
  • دیر یا زود، مردم خواهند فهمید که تو هیچ چیزی برای گفتن نداری؟
  • تو یک متقلب دور رویی!

تصمیم گرفتم کمی با این صدای درون مغزمان، رابطه نزدیک تری برقرار کنیم و ببینیم حرف حسابش چه است . برای اینکه احساس صمیمیت بیشتری با این صدای مزاحم کنیم آن را از این به بعد به نام کوچکش صدا میکنیم .نام جامع او «سندرم ایمپاستر Imposter Syndrom  » است . اما ما او را « ایمپ »صدا میکنیم . اگر شما هم هنگام نوشتن یا انجام دادن کارهایتان مدام خودتان را با دیگران مقایسه می کنید و در ذهن خودتان فکر می‌کنید که نسبت به دیگران در سطح بسیار زیر‌تری هستید و هیچ وقت نمی‌توانید موفق شوید، یک «ایمپ» درون مغز خود دارید.

سندم ایمپاستر در تمام تخصص ها و حرفه‌ها وجود دارد اما در ساخت محتوا و نویسندگی، کمی حساس‌تر است.

سندرم ایمپاستر در تولید محتوا چیست ؟

سندرم ایمپاستر در ساخت محتوا چه است ؟

چرا ما به سندرم ایمپاستر در ساخت محتوا مبتلا می شویم ؟

ساخت محتوا و نویسندگی یک کار کمی عجیب و غریب است. چیزی که نویسندگان را از دیگران متمایز می‌کند،نوشتن و کار در محیطی ایزوله و به دور از همه است.

به این معنی که، هیچ کسی دور و بر شما وجود ندارد که بگوید، وای چقدر خوب می‌نویسی. تنها زمانی متوجه خوب یا بد بودن نوشته خود می‌شویم که آن را منتشر کرده و در معرض قضاوت دیگران قرار داده باشیم. خب می‌توانید حدس بزنید، زمانی که هیچ کس شما را تائید یا حتی رد نکند، چه پیش خواهد آمد. مغز طاقت تنهایی را ندارد و دوستی برای خودش پیدا خواهد کرد.

نزدیک‌ترین کسی که می‌تواند با مغز دوست شود، صدای درونی شماست یا همان انعکاس تفکرات درون مغز. همان دوست مان « ایمپ » که با او آشنا شدیم . یکی دقیقاً مثل خود شما ولی پرحرف‌تر، ناامیدتر و همچنین سرزنش کننده تر .

کار کردن در محیطی ایزوله جولانگاه عظیم‌تری برای ایمپ فراهم می‌کند. زمانی که ما مورد‌های خوبی دور و اطرافمان برای مقایسه نداشته باشیم، به لطف صدای درون مغزمان، آغاز به مقایسه کردن خودمان با بزرگان صنعت خودمان یعنی نویسندگان مشهور می‌کنیم. و یقیناً این که خودمان را در برابر آن‌ها «هیچ و ناچیز» بدانیم، طبیعی است

دقت کردن به  ایمپ Imp موجب می‌شود که ما آغاز به درست کردن استانداردهای خیالی برای خودمان کنیم. استانداردهایی که بدون در نظر گرفتن تایم و تلاشی که نویسندگان عظیم برای رسیدن به جایگاه کنونی صرف کرده‌اند، ست آپ می‌شود. احتمالا مقاله ای که دیشب از یک نویسنده مشهور خواندید  و امروز با محتوای خودتان که عجله ای و سر سری نوشتید مقایسه می‌کنید، نتیجه روزها و هفته‌ها تلاش نویسنده آن باشد. و بدون دقت به این تفاوت ها فوری به خودتان برچسببد و افتضاح بودن و بی استعداد در نویسندگی می دهید و نوشته خودتان را حذف می‌کنید.

این احساس سرزنش می‌تواند کم کم به احساس متقلب بودن، نداشتن صلاحیت کافی در جایگاه کنونی، فریب دادن دیگران، پیروزی شانسی یا هر تصور دیگری که پیروزی‌های به دست آمده را ناچیز جلوه دهد، تبدیل می‌شود.

پس ما می‌بایست بپذیریم که از صبح تا شب با استفاده ایمپ درون مغزمان، گناهکار شناخته شویم؟

اگر بخواهیم رو راست باشیم، بله. شما هیچ وقت نمی‌توانید از دست ایمپاستر خلاص شوید اما می‌توانید یاد بگیرید که چه طور در کنار هم خوب زندگی کنید.

راستی در گزینه سایه نویسی چیزی شنیده اید ؟
« سایه نویسی » در ساخت محتوا یعنی چی ؟!

۴ فن برای مقابله با «سندرم ایمپاستر » در ساخت محتوا و نویسندگی

اولین مرحله برای مقابله کنار گذاشتن محیط ایزوله‌ای است که برای خودتان درست کرده‌اید. چالش بزرگی است اما شما می‌بایست برای مقابله با سندرم ایمپاستر چندین الگو و مورد مناسب برای مقایسه کردن داشته باشید. شما هیچ وقت نمی‌توانید مقایسه‌های ایمپاستری خودتان با نویسندگان عظیم را به کلی فراموش کنید اما تا حد امکان می‌توانید آن را کم و کمتر سازید.

 

 

 

فن ابتدا: فضای ایزوله‌ای که ساخته‌اید را خراب و دور و برتان را پر از نویسنده کنید

اولین و اصلی ترین مرحله برای مقابله با سندرم ایمپاستر، رها شدن از علت اصلی انعکاس صدای بلند درون مغزمان است یعنی : فضای ایزوله و ساکت.

شما برای این کار نیاز دارید که با سایر نویسندگان که هم سطح و هم شرایط با شما هستند، ارتباط برقرار کنید. نیاز دارید کسانی را دور و برتان داشته باشید که شما را درک کنند، افرادی که شما را یک نویسنده خطاب کنند و به شما بگویند که مثل آن‌ها و حتی بهتر از آن‌ها هستید نه یک فریبکار و نویسنده نما!

نحوه‌های زیادی برای یافتن نویسندگان دیگر و دوست شدن با آن‌ها وجود دارد از جمله:

  • عضویت در گروه‌های نویسندگی در شبکه‌های مجازی
  • قرار ملاقات گذاشتن با ساخت کنندگان محتوایی که همکار شما هستند
  • حضور یافتن در کنفرانس‌های آنلاین با دیگر نویسندگان

با نویسندگانی که هم سن و سال و هم سطح شما هستند، قرار ملاقات های حضوری بگذارید . مطمئن باشید که آن‌ها هم امتحان مشابه شما دارند. از ترس‌ها و ناامیدی‌هایی که تاکنون داشته‌اید بگویید و و امتحان های تلخ و شیریرن خودتان را با هم به اشتراک بگذارید. این کار شما را تشویق خواهد کرد که کم کم قبول کنید تنها نبودید و نیستید. همچنین همدردی دیگران با شما، کمک خواهد کرد که خودتان را به عنوان یک نویسنده قبول کنید.

هم‌تایم که باتجربه‌تر و تخصصی تر شدید، می‌بایست به نویسندگان کم امتحان‌ای که در اطرافتان هستند کمک کنید که آنها م از این دوران بحرانی و سخت به سلامت گذر کنند و کار ساخت محتوا را به خاطر این ترس ها نیمه کاره رها نکنند . این کار نه فقط برای آن‌ها سود دارد بلکه اطمینان به نفس شما را هم بهبود می‌دهد و به خودتان اثبات می‌کنید دقیقا در جای درستی قرار گرفته اید و آدم های زیادی به حضور شما نیاز دارند.

در جمع دوستان نویسنده تان در گزینه « تخم مرغ طلایی » در ساخت محتوا هم بخوانید 🙂
چطور بین این همه تخم مرغ سفید تکراری ، تخم مرغ طلایی ساخت محتوا باشیم ؟! ( نحوه ساخت محتوای ویژه و منحصر به فرد )

فن دوم: برای شکست و موفقیت آماده باشید و برنامه ویژه ای داشته باشید

ایمپ در هر موردی می‌تواند سخنرانی کند، چه شکست و چه موفقیت. در شکست شما را سرزنش می‌کند و در موفقیت‌هایی که به دست می‌آورید، آغاز به کم اهمیت کردن و گفتن اینکه شما لیاقت این موفقیت را نداشتید، می‌کند.

زمانی که یکی از متخصصان حوزه کاری شما، مقاله‌ای که برای او به عنوان مثال کار یا رزومه فرستاده بودید رد می‌کند، ایمپ از آن استفاده کرده و به شما تذکر می‌دهد که شما در برابر این افراد هیچ و ناچیز هستید، بارها و بارها تکرار می‌کند که افراد بهتری نسبت به شما وجود دارند. یک شکست کوچک، همانند گلوله برفی روی سطح برفی از ناامیدی‌ها آغاز به غلتیدن می‌کند و در نهایت تبدیل به یک گلوله برفی عظیم از ناامیدی و شکست می‌شود که می‌تواند به شما صدمه بزند.

از سوی دیگر، زمانی که یکی از نوشته‌های شما طرفداران زیادی به خود جلب می‌کند یا از سوی نویسندگان برتری که می‌شناسید، ستایش می‌شود، ایمپ آغاز به جلوه دادن این پیروزی بصورت یک فریب و ریاکاری می‌کند. او آغاز به تکرار این موضوع می‌کند که پیروزی شما شانسی بوده است و دیگر هیچ وقت همانند آن را نخواهید دید.

تأثیر هر دو مشابه است و شما را فلج می‌کند.

از آنجایی که دیگر فکر شما به خوبی قبل نمی‌تواند عمل کند، هیچ ایده‌ای به نظرتان خوب نمی‌رسد، احساس می‌کنید که آمادگی کافی و چیزی هم برای نوشتن ندارید که بتواند سطح شما را ارتقا دهد. به جای اینکه آغاز به نوشتن کنید هر چیزی را که نوشته‌اید، مرور و بازبینی می‌کنید تا مشکلاتی که در آن‌ها وجود دارند را پیدا کنید. هر چند در نهایت باز هم ایمپ کار خودش را می‌کند و بی‌دقت به اصلاحات انجام شده، دوباره همان حرف‌های تکراری را می‌زند.

ترفند ضربه زدن به ایمپ در این گزینه، مشغول نگه داشتن خودتان است. هر چقدر ذهن درگیرتری داشته باشید، وقت کمتری برای گوش دادن به صدای ایمپ خان خواهید داشت. برای این کار برنامه‌ای از پیش تعیین شده برای کارهایی که می‌بایست به هنگام رویارویی با مشکلات، انجام دهید در ذهن تان دشاته باشید تا کمتر صدای ایمپ شما را دیوانه کند.

به عنوان مثالً، به هنگام رویارویی با رد شدن مقاله، تصمیم بگیرید که مقاله را برای دیگران هم بفرستید و زانوی غم بغل نکنید. اگر مقاله‌ای که نوشته‌اید با استقبال مخاطبان مواجه نشده است، می‌توانید مقاله را بر اساس نظرات آن‌ها اصلاح و دوباره نشر دهید یا در مقالات بعدی از نکاتی که اشاره کرده‌اند استفاده کنید.

چطور به ترس از شکست در هر کاری غلبه کنیم ؟
چطور به « ترس از شکست » در ساخت محتوا غلبه کنیم ؟ ( مرحله به مرحله برای امتحان یک شکست شیرین!)

فن سوم: این جمله را بارها تکرار کنید  که علت هر موفقیت خودم هستم نه شانس

بسیاری از ما بصورت غریزی، عادت به کم جلوه دادن پیروزی‌های خودمان داریم . هنگامی که محتوایی از ما با استقبال شدید مردم مواجه می‌شود، انگشت اشاره خودمان را به سمت شانس و اقبال بر می‌گردانیم و خودمان را به خاطر موفقیتی که متعلق به ما نبوده است، سرزنش می‌کنیم. در حالی که این رفتار کاملاً غلط و به دست ایمپ مدیریت می‌شود.

سندرم ایمپاستر در تولید محتوا

سندرم ایمپاستر در ساخت محتوا

همان‌طور که شما برای شکست‌های خودتان مسئول هستید، برای پیروزی‌هایتان هم به همان اندازه مؤثر بوده‌اید. زمانی که محتوایی نوشته اید با استقبال شدید مواجه می‌شود و همه در گزینه آن با دید مثبت نظر می‌دهند، باعثش شما بوده‌اید. اگر کسی از محتوای شما تعریف می‌کند بدانید که به طور مستقیم از شما تعریف می‌کند.

مهم این است که هیچ وقت آن را فراموش نکنید. می‌توانید برای عدم فراموشی لیستی از پیروزی‌هایی که به دست آورده‌اید را جایی یادداشت کنید و هر تایم که لازم شد آن را بخوانید یا به آن اضافه کنید تا بیش از پیش عزت نفس داشته باشید. با این کار صدای ایمپ در برابر قدرت عزت نفس شما کم صداتر می‌شود و نمی‌تواند وزوز کند که پیروزی‌هایتان شانسی بوده است.

تا به حال با خودتان صحبت کرده اید ؟
تاثیر مثبت « گفتگو با خود » برای پیروزی یک ساخت کننده محتوا

فن چهارم: کسی انتظار ندارد شما بی‌نظیر و بدون نقص باشید

به عنوان یک نویسنده خودمان را کارشناس اعلام می‌کنیم و این آغازی برای آغاز احساس‌ ترس از لغزش است. شما خودتان را تحت فشار قرار می‌دهید تا بی‌نظیر باشید و هیچ مشکلی در عملکرد و هر چیزی  که می‌نویسید نداشته باشید اما در نهایت فقط صدای استخوان‌هایتان که در حال خرد شدن پایین فشار هست را می‌شنوید. با خودتان دائم می‌گویید به هر قیمتی شده می‌بایست بی‌نظیر و بدون نقص باشم چون یک لغزش کوچک می‌تواند تمام اعتبارم را پایین سؤال ببرد.

چه می‌شود اگر کسی از شما سؤال کند و جوابش را ندانید؟ چه می‌شود اگر نمحتوایی بنویسید که هیچ کس انتظارش را از شما نداشت؟ چه می شود که همه فکر کنند که هیچ‌چیزی نمی‌دانید؟ اسمان میشکافد ؟ یا زمین دهن باز میکند؟

مطمئن باشید که مخاطبان شما فقط دنبال یافتن عیب‌ و ایراد در نوشته‌های شما نیستند و حتی دوست ندارند شما را تخریب کنند. آن‌ها دوست دارند بدانند که شما چه چیزهایی میدانید و چه چیزهایی نمی‌دانید. تنها چیزی که نگرانی آن‌ها را بیدار می‌کند، خود شما هستید. مخاطبان فقط مراقب هستند که آیا دانش شما می‌تواند آن‌ها را به موفقیتی که دوست دارند، برساند. اگر بتوانید به اندازه کافی آن‌ها را راهنمایی کنید در نگاه آن‌ها یک کارشناس هستید و آن‌ها این انتظار را از شمایی که الان قلم به دست گرفته‌اید، ندارند.

 

پیروزی‌های شما شانسی و تقلبی نیستند. آن‌ها ثمره تلاش و کوشش شما هستند . تایم آن رسیده است که به خودتان اطمینان کنید و پایین خم ایمپ خودتان را بگیرید و به زمین بزنید و بگویید که « من باهوشم، من قویم، من از پس مشکلات بر میایم و من باعث شکست ها و موفقیت‌های خودم هستم».

منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا